




ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

سال 88 با همسرم تصمیم به کار خیر گرفتیم
او که با خود و خدایش عهد کرده تا جایی که در توان دارد در شاد کردن دلهای نیازمندان بکوشد، درباره زمانی که تصمیم گرفته تا بیشتر از گذشته در کارهای خیر فعالیت داشته باشد، می گوید: «من از سال 88 تصمیم گرفتم برای کارهای خیر، بیشتر برنامهریزی کنم و در این حوزه، فعالتر شوم. در تبریز مناطق حاشیه شهر زیاد است که افراد نیازمند زیادی هم در آنجاها به کمک نیاز دارند. تقریبا از کمک به افراد همانجاها شروع کردم. در همان روزهای ابتدایی، بیمارانی را شناسایی کردم که نیاز فوری به پیوند اعضا داشتند. وقتی به آن محلات رفتم، متوجه شدم مشکلات زیادی مردمان آن مناطق را با خود درگیر کرده است. حاشیهنشینی، مریض داری، اعتیاد و ... هر کدام به نوعی آزاردهنده است. ابتدا خودم با خانمم مشغول بودیم و فقط 2 نفر بودیم. یعنی یک گروه دو نفره بودیم. آن روز که برای اولین بار به آن مناطق رفتیم، سعی کردیم به حرفها و درد دلهایشان گوش کنیم. زمان گذشت تا سال 98 که مجموعهای تشکیل دادیم به نام خیرین جوان تبریزی.»
در زمان کرونا
تلاشمان را بیشتر کردیم
«همین الان که صحبت با شما میکنم، در مسیر توزیع بستههایی هستم که برای دانشآموزان آماده شده است. الان در مسیر هستم تا بروم و آنها را به دست خانوادههای مد نظر برسانم. این بستهها، امسال شامل کیف هم میشود. علاوه بر آن، دفتر، انواع مداد، مداد نقاشی، مداد تراش، خودکار، پاک کن، نوشت افزار و ... است». بیرقدار و همسرش سالها در سکوت خبری و رسانهای فعالیتهای خیرخواهانه خود را ادامه دادند تا این که جوانهای شهر متوجه میشوند و تصمیم میگیرند که در این مسیر با آنها همراه شوند. او ادامه میدهد: «ما از سال 98 به صورت رسمی، کارمان را آغاز کردیم. تا امروز طبق آمار 124 هزار بسته معیشتی آمادهسازی و بین نیازمندان توزیع کردهایم. به خصوص در زمان کرونا که درآمد مردم و قشر نیازمند کاهش یافت، تلاش کردیم با فعالیت بیشتر باعث شویم تا با سختی و چالشهای کمتری مواجه شوند. اسفند سال ۹۸ با شیوع ویروس کرونا و کمبود ماسک و مواد ضدعفونی، ۱۰۰ بطری ۲۰ لیتری محلول ضدعفونی، 55 هزار عدد ماسک، ۳۰هزار عدد ژل ضدعفونی و ... بین نیازمندان توزیع کردیم.»
یک پسربچه باعث شد سالی 10 هزار بسته توزیع کنم
مدیر و موسس «خیرین جوان تبریز» به یکی از خاطراتش اشاره میکند که یک پسربچه، چطور این جرقه را در ذهنش روشن کرده که به فکر تهیه و توزیع بسته شب یلدایی در بین نیازمندان بیفتد: «با خانمم برای خریدهای شب یلدا برای خانهمان به بازار رفته بودیم. در جلوی میوهفروشی، من در حال انتخاب کردن چندتا هندوانه بودم تا بهترین و شیرینترینهایش را بخرم. در همان موقع، یک پسربچه هم با پدرش از کنار مغازه عبور میکردند. خانمم هم در کنار من ایستاده بود. این پسربچه به پدرش گفت که بابا! میشه ما هم یک هندوانه برای شب یلدا بخریم؟ پدرش گفت: نه! همانجا متوجه شدم که پدرش قادر به خریدن هندوانه شب یلدا نبود. بعد هم دست پسربچه را گرفت و کشید و گفت بیا برویم. شاید بعدها برایت بخرم. خانمم برگشت و به من گفت که ما داریم این همه هندوانه میخریم و برایمان مشکلی ایجاد نمیشود، من نمیتوانم ببینم که پدری شرمنده پسرش شود چون نتوانسته یک هندوانه برایش بخرد. من هم همین طوری یک هندوانه را برداشتم و بدون اینکه وزن کنم، دنبال آنها دویدم. به فروشنده هم گفتم هر چند کیلویی که حدس میزنی این هندوانه باشد، من دو برابر قیمتش را به تو میدهم. خودم را به آنها رساندم و هندوانه را به آن پسربچه دادم. پدرش قبول نمیکرد اما من اصرار کردم تا قبول کرد. بعدش دیدم که چشمهای پسرش برقی زد. برگشتم و به خانمم گفتم که برویم میدان ترهبار. گفت چرا؟ گفتم میخواهم تعدادی هندوانه بخرم و همین امشب به دست افراد نیازمند برسانم. اگر درست یادم باشد، تقریبا 50 یا 60 تا هندوانه خریدم و به محلات حاشیه شهر بردم. از آن موقع همین رسم را برای شبهای یلدا ادامه دادم و تعداد این بستهها را بهمرور اضافه کردم و الان 3 سال است که هر شب یلدا، نزدیک 10 هزار بسته بلدایی آماده و در مناطق محروم توزیع میکنم. برای خریدهای هندوانهاش هم خودم از اینجا میروم بندرعباس، شهرستان میناب، 5 یا 6 تریلی هندوانه میخرم و به همراه انار، پشمک، پرتقال، باقالی و این جور اقلام دیگر، بین افراد نیازمند توزیع میکنم.»
نگاه فقرا به لندکروزمان، اذیتمان میکرد
از او درباره ماجرای فروش لندکروزشان برای کمک به بیماران نیازمند پیوند عضو میپرسم؛ تصمیم تحسینبرانگیزی که سخت به نظر میرسد. خودش در این باره میگوید: «سال 96 بود که ما این خودرو را در تصمیم مشترکی با همسرم فروختیم. پول آن هم برای درمان بیماران نیازمند هزینه شد. ماجرایش هم به روزی برمیگردد که خانم گفت که ما داریم با این خودرو مدل بالا به مناطق پایین شهر میرویم، درست نیست و حس خوبی از نگاههای مردم نمیگیرد. نگاه مردم آن منطقه به خودروی شاسیبلندمان، اذیتمان میکرد. بعضیها به محض اینکه ماشین را میدیدند، سریع میآمدند و میگفتند که آقا ما مشکل مالی داریم، کمک کنید. ما هم توان کمک به همه را نداشتیم. ما خانههایی را میرفتیم که چندین ماه بود یک وعده غذای گوشتی نخورده بودند. مردمی را میدیدیم که هزینه یک عمل جراحی نداشتند و خود یا عزیزشان روز و شب درد میکشیدند و پول عمل نداشتند. وقتی این افراد را دیدیدم، تصمیم گرفتیم که خودرو خارجی و شاسی بلندمان را بفروشیم و یک خودرو دنا بخریم. تمام باقیمانده آن پول را هم برای عمل جراحی نیازمندان و کمک به فقرا صرف کردیم. در قدم اول 24 بیمار نیازمند را شناسایی و هزینه درمان 24 بیمار پیوندی را پرداخت کردیم.»
لندکروزم را 350 میلیونتومان فروختم و الان قیمتش 15 میلیارد است
از او میپرسم با توجه به افزایش قیمت خودروهای خارجی در سالهای اخیر، از این تصمیم پیشمان نشده؟ میگوید: «نه، هرگز! به جای آن خدا برایم خیلی چیزهای دیگر را درست کرده و بارها دستم را گرفته است. من هنوز هم همان دنایی را دارم که آن سال خریدم. لندکروزم را حدود 350 میلیون تومان فروختم و الان همان خودرو نزدیک 15 میلیارد تومان قیمت دارد. حالا اصلا برایم مهم نیست. به جایش دل 24 خانواده را شاد کردم که نمیتوان روی آن هیچ قیمتی گذاشت. از عشقم به لندکروز به عشق نیازمندان گذشتم و از این تصمیم خوشحالم.»
جامعه هدف من، خانوادههای بد و بیسرپرست هستند
از مدیر موسسه خیریه خیرین جوان تبریز میپرسم که الان چه تعداد خانواده زیر پوشش چتر حمایتی آنها هستند؟ میگوید: «الان 1278 خانواده تحت پوشش خیریه ما هستند. جامعه هدف من که به آنها کمک میکنم، خانوادههای بیسرپرست و بدسرپرست هستند. از سالها پیش که پا در این مسیر گذاشتم، بهمرور آمار چنین خانوادههایی را درآوردم و الان همه کمکهایم به آنها تعلق دارد. البته اگر کسی هم به من معرفی شود، درحد توانم از طریق خیریهمان به او کمک میکنم. مثلا همین تازگی یکی از این موارد، کمک به یک مادر و دو فرزند دخترش بود که پدرشان در زندان بود و صاحب خانه عذر آنها را خواسته بود. به محض اینکه این خبر به گوش ما رسید، با پیگیری و تعاملهایی که داشتیم، مشکل را حل کردیم.»
بیشتر اقلام اهداییمان را مردم به ما میرسانند
از او درباره تامین هزینههای بستههای معیشتی، تحصیلی، شب یلدا و ... میپرسم؛ اینکه چطور پول آنها را فراهم میکند؟میگوید: «شاید باورتان نشود ولی بیشتر این اقلام را من نخریدم و پولی برای آن پرداخت نکردم. بیشتر آنها را افراد دیگری خریدند و برای من آوردند و تحویل دادند. مثلا در همین ماجرای بسته تحصیلی که الان در حال توزیع آنها هستیم، یک کتاب فروشی در تبریز داریم که سه شعبه بزرگ دارد. چند روز پیش با من تماس گرفتند که گفتند میخواهند 100 بسته دفتر به ما برای توزیع بین نیازمندان به رایگان بدهند. از این جور اتفاقات در این سالها، بسیار زیاد دیدم. بهخصوص در چند سال اخیر که خیریه زدیم و مردم ما را میشناسند، کمک میکنند و برکت زیادی هم میکند. مردم خیلی حمایت میکنند و باید همینجا از آنها تشکر کنم.»
همسرم اصلا درگیر تجملات نمیشود
«الان کمکهای مردمی به ما زیاد شده است اما قدیم، فقط خودم و خانوادهام بودیم که هزینههای مالی این کارهای خیرخواهانه را تامین میکردیم. ابتدا دو نفره با همسرم شروع کردیم. سپس فامیل و آشنایانمان اضافه شدند». از بیرقدار درباره همراهی همسرش در این مسیر میپرسم که میگوید: «همسرم سادهزیست است و اصلا درگیر تجملات نمیشود. باید از او تشکر کنم که در این مسیر نهتنها همراه من بوده و مانع نشده بلکه به من برای کمکهای بیشتر، انگیزه هم میبخشد.»
آرامش این کارها را با هیچ چیزی عوضی نمیکنم
از او درباره شغلش میپرسم که میگوید: «من گاوداری دارم.» به بیرقدار میگویم از این کارهای نیکوکارانه خسته نشده؟ جواب میدهد: «حس و حال من بابت این کارها، قابل وصف نیست. من دوستانی دارم که در این مسیر آوردم. یک یا دو سال اول من باید پیگیر میشدم که بیشتر بیایند اما الان علاوه بر خودشان، خانواده آنها هم پای کار هستند. هر کسی در این مسیرها قدم بردارد، میداند که خداوند چندین برابر برکت میدهد و میداند که خستگی در این مسیر معنایی دارد. انجام این نوع فعالیتهای انساندوستانه احساس آرامش بسیار خوبی به زندگی انسان میبخشد. برکت در زندگی انسان بیشتر میشود و اگر پیش از این مشکلاتی در زندگی بود به لطف خدای مهربان آنها حل می شود. آرامشی که خودم و افرادی که به آنها کمک میکنم، به دست میآید، با هیچ چیز عوض کردنی نیست.»
کاپیتان تیمملی فوتبال با من تماس گرفت
مدیر و موسس «خیرین جوان تبریز» در پایان میگوید: «ما در زلزله خوی هم 8 باب منزل مسکونی ساختیم. 153 عدد کانکس توزیع کردیم. از لحظات اولیه پای کار بودیم. آن زمان، «احسان حاج صفی» کاپیتان تیم ملی فوتبال کشورمان هم با من تماس گرفت و برای واریز کمکهای مالی اعضای تیمملی به زلزلهزدگان خوی اعلام آمادگی کرد. ما دو ماه شبانهروزی در خوی به عشق مردم، تلاش کردیم تا گرهی از کارشان باز کنیم. این را هم باید اضافه کنم که هم اکنون اعضای تیم خیران جوان تبریزی، تقریبا 200 نفر هستند که هر زمان لازم باشد، پای کارند و بیشتر این افراد هم جوان هستند. در ضمن، تامین ماهانه داروی 83 بیمار نیازمند، توزیع رایگان 600 انسولین قلمی، راه اندازی پویش جمعآوری لباس برای نیازمندان، احداث، تعمیر و بهسازی مسکن محرومان، تهیه لوازم ضروری زندگی برای خانوادههای نیازمند، تهیه گوشی همراه و تبلت برای دانشآموزان بیبضاعت و توزیع مستمر بستههای معیشتی از جمله فعالیتهای موسسه خیریه ماست».

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

به گزارش خبرگزاری خانه ملت، نمایندگان پس از بحث های موافقان و مخالفان و توضیحات سخنگوی کمیسیون تلفیق و رئیس سازمان برنامه و بودجه در جلسه علنی نوبت صبح دیروز مجلس شورای اسلامی، عصر دیروز با کلیات گزارش کمیسیون تلفیق در مورد لایحه برنامه هفتم توسعه جمهوری اسلامی ایران با 131 رأی موافق، 81 رأی مخالف و 5 رأی ممتنع از مجموع 228 نماینده حاضر در صحن موافقت کردند.
پاسخ سخنگوی تلفیق به انتقاد دولتی ها
در ادامه جلسه، محسن زنگنه سخنگوی کمیسیون تلفیق، در پاسخ به ادعاهای رئیس سازمان برنامه و بودجه درخصوص حذف برخی احکام لایحه دولت توسط کمیسیون تلفیق لایحه برنامه هفتم توسعه گفت: دولت معتقد است ما 20هزار همت منابع را افزایش دادیم، در مورد یکسری از این منابع حدود 4 هزار همت را میگوید که برخی بندها را حذف کردید اما آنچه حذف شده است مربوط به فصل 5 درخصوص بازنشستگان و صندوقهای بازنشستگی است که ما در جهت ثبات اقتصادی، منویات رهبری، کاهش تورم و معیشت مردم انجام دادیم.
رئیس سازمان برنامه: توان اجرای برخی احکام مصوب تلفیق را نداریم
داوود منظور رئیس سازمان برنامه و بودجه کشور در نشست علنی دیروز مجلس در جریان بررسی کلیات لایحه برنامه هفتم توسعه کشور با اشاره به رویکردهای مهم در تدوین برنامه هفتم توسعه گفت: متاسفانه از تاریخ اول شهریور به بعد شاهد اتفاقاتی بودیم که باعث شد نسخه نهایی مصوبات کمیسیون تلفیق دچار تغییراتی شود که نظم و انسجام لایحه تقدیمی دولت و ویژگی ها و رویکردهای اساسی که به آنها اشاره شد آسیب ببیند. از جمله اینکه در آخرین جلسه کمیسیون تلفیق 121 حکم به صورت یکجا بدون مجال و فرصت بررسی مشترک با دولت به لایحه الحاق شد، احکام الحاقی زیادی هم به متن مصوبات قبلی کمیسیون اضافه شد که نشان می دهد در فرایند بررسی لایحه برنامه هفتم 106 حکم حذف، 243 حکم دچار اصلاح و تغییر، 377 حکم بدون تغییر و 991 حکم جدید در قالب مواد مختلف الحاق شده است، بنابراین لایحه تقدیمی دولت عملاً دچار تغییرات کلی شده است.رئیس سازمان برنامه، بودجه و محاسبات کشور با اشاره به اهم نگرانی هایی که دولت نسبت به این لایحه دارد، بیان کرد: ایجاد و افزایش شدید بار مالی در بسیاری از احکام الحاقی که مغایر اصلاح ساختار بودجه است و باعث تشکیل ناترازی بودجه ای خواهد شد و با اصل 75 قانون اساسی تعارض دارد. به عنوان نمونه الزام دولت به تسویه تمام بدهی های سنواتی گذشته به بانک ها، پیمانکاران، سازمان تامین اجتماعی و صندوق های بازنشستگی در چندین حکم در شرایطی که هم اکنون میزان این بدهی ها 3 هزار همت است که دولت باید طبق مصوبات کمیسیون تلفیق آنها را تا پایان برنامه تسویه کند.وی گفت: این نوع احکام از نظر ما تکالیف مالایطاق است، یعنی فردا ما به عنوان دولت باید متعهد و پاسخگوی یک حکم قانونی باشیم که از اکنون می گوییم توان اجرای آن را نخواهیم داشت! معاون رئیس جمهور بیان کرد: برخی احکام پیشنهادی دولت برای ایجاد درآمد حذف شده است، به خصوص در حوزه مالیات و اصلاحات مالیاتی، ما بنا داریم که با اصلاحات مالیاتی منابع جدیدی را خلق کنیم که در جهت عدالت مالیاتی حرکت کنیم، سپس با این منابع بتوانیم پاسخگوی تعهدات در برنامه پنجساله باشیم.منظور خاطرنشان کرد: برخی از احکام ناظر به صندوق های بازنشستگی است که اگر بخواهیم آنها را حذف کنیم، همچنان معضلات این صندوق ها ادامه خواهد یافت و ما نمی توانیم مسائل کشور را زیر قالی پنهان کنیم.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

با افتتاح خط تولید داروی «آلتپلاز» با حضور معاون علمی، فناوری و اقتصاد دانشبنیان رئیسجمهور، ایران دومین کشور تولیدکننده تنها داروی درمان سکته مغزی ایسکمیک حاد شد.به گزارش مرکز ارتباطات و اطلاع رسانی معاونت علمی، فناوری و اقتصاد دانشبنیان ریاست جمهوری، خط فراوری و تولید داروی بیولوژیک آلتپلاز - تنها داروی مورد تایید سازمان غذا و داروی آمریکا (FDA) برای درمان سکته مغزی ایسکمیک حاد دیروز دوشنبه سوم مهرماه در شرکت دانشبنیان آرنا حیات دانش به بهره برداری رسید.روحا... دهقانی، معاون علمی، فناوری و اقتصاد دانشبنیان رئیس جمهور، در مراسم افتتاحیه خط تولید داروی آلتپلاز با اشاره به جایگاه ویژه صنعت سلامت ایران گفت: امروز به مدد متخصصان و فناوران یک شرکت دانش بنیان، یک داروی بسیار مهم و حیاتی که تولید آن تاکنون در انحصار یک شرکت آمریکایی بوده، از زیر سایه تحریم ها خارج و در کشور تولید میشود.دهقانی افزود: داروی آلتپلاز، یک درمان راهبردی و حیاتی برای بیماران سکته مغزی به شمار میرود که تامین آن تاکنون با چالشهای فراوانی از طریق واردات انجام میشد اما امروز به مدد تلاش متخصصان این شرکت دانشبنیان، ایران به عنوان دومین کشور تولیدکننده این دارو شناخته میشود.شایان ذکر است داروی آلتپلاز تنها داروی مورد استفاده در درمان سکته مغزی ایسکمیک حاد به شمار می رود و مانع بروز بسیاری از عوارض و معلولیتهای ناشی از سکته مغزی میشود. فناوریای که شرکت دانش بنیان ایرانی به کار گرفته، علاوه بر این که کشور را در جایگاه دومین تولیدکننده این دارو قرار داده است، باعث می شود این محصول با قیمت پایینتر به بازار سلامت ایران و بازارهای بین المللی عرضه شود. داروی آلتپلاز که با برند آلتلایز توسط شرکت دانشبنیان آرنا حیات دانش به بازار عرضه شده است، علاوه بر درمان ترومبولیک سکته مغزی حاد ایسکمیک، در مواردی همچون درمان ترومبولیک سکته حاد قلبی برای کاهش میزان مرگ و میر نارسایی قلبی و درمان ترومبولیک آمبولی حاد ریوی وسیع به همراه ناپایداری همودینامیک مورد استفاده قرار میگیرد.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

رئیس جمهور روز گذشته در جلسه شورای عالی مسکن، با انتقاد از «مسکن سازی» برخی بانک ها به جای پرداخت تسهیلات ساخت مسکن به متقاضیان، دستور فوری صادر کرد تا عملکرد بانک ها در این زمینه شفاف و راهکارهایی برای تسریع در پرداخت تسهیلات بررسی و اعلام شود.
کاهش معضل دیرینه مسکن در کشور نه تنها فواید متعدد اقتصادی خواهد داشت، بلکه بسیاری از نارسایی های فرهنگی و آسیب های اجتماعی را پیشگیری یا درمان خواهد کرد. دولت سیزدهم از روزهای آغازین فعالیت به درستی حل این مشکل را نشانه گذاری کرده است. اجرای طرح نهضت ملی مسکن و کمک به رونق صنعت ساختمان، همچون دو بال می تواند دولت را در تحقق وعده های خود در این زمینه یاری کند.
اما رونق صنعت ساختمان، به عنوان یک صنعت مادر و مولد که حدود ۲۰ درصد از تولید ناخالص داخلی و حدود ۱۳ درصد از اشتغال کل کشور را در اختیار دارد، خود گرفتار چالش های ریز و درشتی است که رفع آن ها، همت جهادی چندین وزارتخانه، سازمان و دستگاه اجرایی را می طلبد.
1. در پیشبرد طرح نهضت ملی مسکن، چالش های متعددی وجود دارد. همان طور که دولت ریشه یابی صحیحی انجام داده است، تامین منابع مالی مورد نیاز در این طرح و ارائه تسهیلات ویژه بانکی از جمله چالش های اصلی به شمار می رود. از یک سو برخی بانک ها از مصوبه شورای عالی پول و اعتبار استنکاف می ورزند و متقاضیان را در صف ارائه تسهیلات ساخت مسکن معطل می کنند و از سوی دیگر آورده اولیه، سود و اقساط سنگین تسهیلات باعث شده، به خصوص متقاضیان دهک های پایین جامعه، توان کمتری برای دریافت تسهیلات نهضت ملی مسکن داشته باشند. هیئت ویژه ای که به دستور رئیس جمهور و با حضور وزرای کشور، راه و شهرسازی، امور اقتصادی و رئیس کل بانک مرکزی تشکیل شده و موظف است عملکرد بانکها را از حیث پرداخت تسهیلات ساخت مسکن بررسی کند، باید این موضوع یعنی چرایی عدم آورده برخی متقاضیان، عدم ثبت نام نهایی برای بهره مندی از تسهیلات به امید کاهش نرخ سود تسهیلات بانکی را نیز مورد بررسی قرار دهد تا تصمیمات لازم در این باره با هدف برخورداری حداکثری از تسهیلات بانکی اخذ شود.
2. چالش اساسی دیگر در طرح نهضت ملی مسکن، همچنان تامین زمین و جانمایی درست اجرای طرح است. کمبود اراضی دولتی در برخی شهرها به خصوص کلانشهرها باعث شده نهضت ملی به شهرها و مناطق اقماری کوچ کند، طبیعی است هر چه برخورداری و دسترسی اراضی مدنظر نهضت ملی مسکن به بافت شهری و خطوط انرژی محدودتر باشد، رغبت متقاضیان واقعی برای شرکت در این طرح نیز کاهش می یابد. اما برای تامین زمین مناسب، شایسته است دستگاه های اجرایی واجدالشرایط در انتقال اراضی مسکونی مازاد خود به وزارت راه و شهرسازی تعجیل کنند و از سوی دیگر دولت نیز با انعقاد تفاهم نامه با برخی از نهادهایی که زمین در اختیار دارند و یا با تغییر کاربری برخی اراضی در حریم شهرها، اراضی مناسب تری برای اجرای طرح نهضت ملی مسکن فراهم و به متقاضیان واگذار کند. نباید اجازه داد حتی یک واحد از این طرح، به سرنوشت برخی واحدهای مسکونی مهر تبدیل شود که امروز با وجود اتمام عملیات ساختمانی، یا دستگاه های خدمات رسان زیر بار خدمت رسانی به آن نمی روند یا متقاضی جدی برای سکونت در آن ها وجود ندارد و نتیجه چیزی نیست جز بر باد رفتن و خاک خوردن سرمایه ملی.
3. اما از دیگر چالش های موجود در مسیر رونق صنعت ساختمان، می توان به افزایش تعرفه ها در صدور پروانه های ساختمانی در برخی کلان شهرهای کشور در سال جاری اشاره کرد. هر چند وزیر کشور روز گذشته اعلام کرد که شهرداری ها مکلف به تخفیف 30 درصدی در صدور پروانه ساختمانی شده اند و این تخفیف گاه تا 100 درصد هم پیش بینی شده است، اما باید دید این تخفیف اجباری در عمل چقدر قابلیت اجرا خواهد داشت و آیا شهرداری ها همچون بانک ها، ساز ناسازگاری را کوک نخواهند کرد؟! دولت چه ضمانت اجرایی برای این مهم تدبیر کرده که اگر در جایی این تخفیف اعمال نشد، مردم چگونه می توانند از تخفیف وعده داده شده استفاده کنند؟ به نظر می رسد ساز و کار نظارتی دقیقی باید چاشنی این کار شود و گرنه در عمل چندان موفق نخواهد بود. به خصوص این که بخش قابل توجهی از درآمد شهرداری ها، به خصوص در کلانشهرها از فروش پروانه ساختمانی بهدست می آید و باید دید با توجه به این که این تخفیف گسترده در آلبوم بودجه 1402 شهرداری ها هم لحاظ نشده، چه منبع پایدار دیگری برای جبران این کسری درآمد پیش بینی خواهد شد.
4. بدون شک، کوتاهی دست دلالان و سوداگران از بازار مسکن، تاثیر بسزایی در کاهش قیمت تمام شده مسکن خواهد داشت. اقدامات موثر دولت در این زمینه، گویای عزم جدی مسئولان برای ردزنی و مقابله با دلالان مسکن است. پلمب حدود 6 هزار دفتر مشاور املاک غیرمجاز در این راستا، گواه این مدعاست. هر چند انتظار می رود این برخوردهای قاطع در دیگر امور نیز به چشم آید و محسوس باشد. به خصوص در موضوع استنکاف مدیران برخی بانک ها در تامین منابع مالی مورد نیاز ساخت مسکن، یا ترک فعل برخی مسئولان محلی در پیشبرد طرح نهضت ملی.
5. از دیگر موارد موثر بر کاهش قیمت مسکن، کاهش قیمت مصالح ساختمانی است که خود مستلزم بسیاری از اقدامات و اصلاحات است. از بازبینی برخی دستور العمل ها و قوانین گرفته تا تلاش برای ثبات ارزی، تامین مواد اولیه، کاهش هزینه های تولید، افزایش دستمزد کارگران و ... . از کارخانه فولاد و سیمانی که در زمستان گازش قطع می شود و در تابستان برقش، نمی توان انتظار افزایش تولید داشت. یا مادامی که کارگر درگیر مشکلات بیمه و معیشت است، نمی توان انتظار کار مضاعف و افزایش راندمان داشت.
6. همانطور که استفاده از ظرفیت مردمی و سرمایه های خرد، کلان و بعضا سرگردان در طرح نهضت ملی به منظور ساخت ساختمان هایی با تراکم پایین نقش کلیدی دارد، استفاده از ظرفیت خیرین و توسعه ترویج فرهنگ وقف مسکن ارزان قیمت برای زوج های جوان، در برخی مناطق کشور نیز می تواند راهگشای این معضل باشد.
7. برداشتن سنگ های کوچک و بزرگ تامین اجتماعی، مالیات، شهرداری ها و بانک ها، از سر راه مسکن سازان و انبوه سازان، از دیگر ضرورت ها برای ایجاد رونق در این صنعت بزرگ و مولد است. هر چند دولت اقدامات خوبی برای حل مشکل مسکن و تحقق وعده ساخت 4 میلیون واحد مسکونی را در دستور کار قرار داده است، اما تحقق این برنامه که آثار مثبتی بر اقتصاد ملی و خانوار و همچنین روند اشتغال، سرمایهگذاری و تورم عمومی خواهد داشت، اولا نیازمند همکاری و همراهی چند جانبه و جهادی دستگاه های مختلف است و ثانیا مستلزم نظارت جدی و فراگیر. و گرنه سرانجام این طرح نیز همچون طرح های پیشین در دولت های گذشته تنها مُسکّنی خواهد بود که توان التیام درد کهنه مسکن را نخواهد داشت.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

از اوایل دهه 60، فیلمسازان سراغ تولید فیلمهایی با موضوع دفاع مقدس و روایت قصههایی درباره قهرمانان جنگ تحمیلی رفتند و بسیاری از آنان موفق شدند با ساختارشکنی در این حوزه، ساخت فیلمهای پرافتخار و موفق، نام خود را به عنوان چهرههای تاثیرگذار این ژانر در سینمای دفاع مقدس ماندگار کنند. بسیاری از بازیگران نیز به این واسطه، فرصت بازی در نقشهای ویژهای را به دست آوردند، کاراکترهایی ماندگار خلق کردند و جوایز و موفقیتهایی مهمی را از آن خود کردند. این مسیر پس از سالها با قوت و ضعفهایی، همچنان ادامه دارد. فیلمسازان و بازیگران تازهای وارد میدان شدند و امیدهایی را به آینده سینمای دفاع مقدس ایجاد کردند. به بهانه هفته دفاع مقدس، بعضی از دستاوردهای این ژانر و نقاط قوت و ضعف آن را بررسی کردیم که در ادامه میخوانید.
ژانر دفاع مقدس با حاتمیکیا و ملاقلیپور
اگر قرار باشد نام نسل اول فیلمسازان سینمای دفاع مقدس را مرور کنیم، بیشک ابراهیم حاتمیکیا و رسول ملاقلیپور اولین نامهایی هستند که به ذهن میآیند. زندهیاد ملاقلیپور از سال 62 تا پایان عمرش، فیلمهای مختلفی در ژانر دفاع مقدس جلوی دوربین برد و آثار مهمی مانند «پرواز در شب»، «افق»، «سفر به چزابه»، «پناهنده» و «قارچ سمی» را تولید کرد. ابراهیم حاتمیکیا نیز از همان آغاز کار خود، سراغ ژانر دفاع مقدس رفت. این کارگردان خوشنام در هر فیلم نگاه تازه و متفاوتی به جنگ تحمیلی داشت و با ساخت آثار غیرشعاری و تاثیرگذار، حضور پرافتخاری در سینمای دفاع مقدس داشت. «دیدهبان»، «آژانس شیشهای»، «از کرخه تا راین» و «ارتفاع پست» آثار شاخص و تکرارنشدنی کارنامه حاتمیکیا هستند. او در ساختههای اخیر خود، متناسب با شرایط امروز، سراغ موضوعاتی مانند ترور دانشمندان هستهای و مبارزه با داعش رفته است. کمال تبریزی نیز جزو چهرههای مهم نسل اول سینمای دفاع مقدس است. او در «لیلی با من است» قصه یک رزمنده کاملا متفاوت را روایت کرد. او برخلاف دیگر رزمندگان، هیچ علاقهای به حضور در جبهههای جنگ نداشت و از آن فراری بود. جمال شورجه هم به عنوان کارگردانی پرکار، جزو نسل اول فیلمسازان دفاع مقدس شناخته میشود.
ادامه مسیر با نسل دوم فیلمسازان دفاع مقدس
یک دهه بعد نسل جدید کارگردانان سینمای دفاع مقدس وارد این حوزه شدند و آنها نیز موفق شدند آثار ماندگاری را تولید کنند. محمدعلی باشه آهنگر سال 78، «نیمه گمشده» را در ژانر دفاع مقدس تولید کرد، اما به واسطه ساختههای بعدی خود مانند «فرزند خاک»، «ملکه» و «سرو زیر آب» توانست موفقیتهایی به دست بیاورد. او نیز از نگاه غیرکلیشهای و متفاوت به دفاع مقدس غافل نبود و در «فرزند خاک» و «سرو زیر آب» به موضوع فروش بقایای پیکر شهدا و همچنین شهدای اقلیت مذهبی پرداخت. نیمه دهه 70، محمدحسین لطیفی نیز با فیلم «سرعت» که بیارتباط با موضوع دفاع مقدس نبود، وارد سینما شد، اما فیلم ماندگار «روز سوم» بود که نام لطیفی را بر سر زبانها انداخت. این کارگردان چهار سال بعد در فیلم «پاریس تا پاریس» نیز به موضوع جانبازان شیمیایی پرداخت. لطیفی جزو فیلمسازان پرکار سینمای دفاع مقدس نیست، اما اهمیت فیلم «روز سوم» او را به یکی از چهرههای مهم این ژانر تبدیل کرده است.
بازیگرانی با کاراکترهایی ماندگار
بیشک علاوه بر کارگردانها، بازیگران نیز در ماندگاری بعضی فیلمهای دفاع مقدس، سهمی فراموشنشدنی داشتند. پرویز پرستویی با ایفای نقش شخصیت محبوب «حاج کاظم» در «آژانس شیشهای»، مهمترین نقش کارنامه خود را بازی کرد و سپس با نقش «صادق مشکینی» در «لیلی با من است»، حضور شیرین و متفاوتی در این فیلم داشت. بازی در این فیلمها به ترتیب جایزه سیمرغ و دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول مرد را برای پرویز پرستویی به ارمغان آوردند. یکی از بازیگران پیشکسوت که حضوری فراموش نشدنی در سینمای دفاع مقدس داشته، علی نصیریان است. این بازیگر در فیلم «بوی پیراهن یوسف» که از ساختههای شاخص حاتمیکیاست، نقش «دایی غفور» را بازی کرد. این شخصیت خبر شهادت فرزندش را باور نمیکرد و علی نصیریان با نمایش انتظار و اشتیاق او برای دیدار با پسرش، حضور تاثیرگذاری در فیلم داشت. جمشید هاشمپور ستاره فیلمهای اکشن در دهه 60 نیز جزو بازیگرانی است که با ایفای نقشی مهم و ویژه در سینمای دفاع مقدس، جزو بازیگران موفق و محبوب این ژانر است. او در فیلم «عقابها» که به عنوان پرفروشترین فیلم سینمای ایران شناخته میشود، نقش یک افسر تکاور را ایفا کرد و در نقش قهرمان این فیلم، حضوری به یادماندنی داشت.
فرصتی برای درخشش
ایفای نقشهای سخت و چالشبرانگیز رزمندگان، شانس مهمی نصیب بعضی بازیگران کرد تا بتوانند توانایی خود در بازیگری را نشان بدهند. علی دهکردی جزو بازیگرانی است که این شانس را به دست آورد. او در فیلمهای دفاع مقدسی مختلفی بازی کرده است، اما با ایفای نقش در فیلم «از کرخه تا راین» اثر ماندگار حاتمیکیا توانست در نقش یک جانباز نابینا بازی قابل باور و تاثیرگذاری داشته باشد و یکی از بهترین نقشها و بازیهایش را در کارنامه خود ثبت کند. یکی دیگر از کاراکترهای بهیادماندنی سینمای دفاع مقدس نیز به نام خسرو شکیبایی گره خورده است. این هنرمند در فیلم «کیمیا» اثر احمدرضا درویش، نقش رزمندهای را بازی کرد که جز دختر خود، خانوادهاش را در جنگ تحمیلی از دست داده و پس از دوران اسارت، تصمیم میگیرد او را پیدا کند. «رضا» به عنوان یکی از قربانیهای جنگ تحمیلی به یکی از شخصیتهای ماندگار در کارنامه مرحوم شکیبایی تبدیل شد و جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد را در سیزدهمین جشنواره فجر، نصیب خسرو شکیبایی کرد.
بازیگران زن موفق سینمای دفاع مقدس
معمولا فیلمسازان در حوزه سینمای دفاع مقدس، کمتر بر زنان تمرکز کرده و فیلمهایی را با محوریت زنان ساختهاند؛ بنابراین سهم بازیگران زن در این ژانر، به اندازه بازیگران مرد نیست، اما با این وجود چهرههایی مانند مریلا زارعی و فاطمه معتمدآریا موفق شدند به واسطه ایفای نقشی ماندگار و بازی خوب خود، حضور تاثیرگذاری در فیلمهای دفاع مقدسی داشته باشند. مریلا زارعی در نقش «الفت» مادر چشم انتظار فرزند شهید خود در «شیار 143» حضور درخشانی داشت و جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن را در جشنواره سیودوم فجر از آن خود کرد. فاطمه معتمدآریا هم در نقش مادری قوی و رنجکشیده فیلم «گیلانه» که با عشق از پسر جانبازش پرستاری میکند، حضوری به یادماندنی داشت. او در بیست و دومین جشنواره فجر، برای بازی در این فیلم نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن شد.
ورود استعدادهای تازه به سینمای دفاع مقدس
در دهه 90، فیلمسازانی جوانتر و کمتجربهتری مانند محمدحسین مهدویان و بهرام توکلی، با ساخت فیلمهای دفاع مقدسی تحسینبرانگیزی، حضور موفقی در این ژانر داشتند. مهدویان درهمان اولین قدم، با فیلم «ایستاده در غبار» درباره زندگی شهید احمد متوسلیان، توانست به واسطه شیوه روایت متفاوت و مستندگونهاش، توجهات را به خود جلب کند. این کارگردان در ساختههای بعدیاش «ماجرای نیمروز»، «رد خون» و «درخت گردو» نیز همچنان در مسیر موفقیت بود، بنابراین به عنوان فیلمسازی بااستعداد و کاربلد جایگاه خودش را در سینما تثبیت کرد. مهدویان که در جشنواره سیوچهارم فجر، برای «ایستاده در غبار» نامزد دریافت جایزه بهترین کارگردانی و فیلمنامه شده بود، در سیوهشتمین جشنواره فجر جایزه بهترین کارگردانی را برای «درخت گردو» به دست آورد. بهرام توکلی هم پس از حدود یک دهه فعالیت در عرصه کارگردانی، سال 96 فیلم «تنگه ابوقریب» را در ژانر دفاع مقدس به تصویر کشید. این فیلم در میانه میدان جنگ میگذشت و از نظر فنی و ساخت، شرایط کاملا متفاوتی با دیگر ساختههای توکلی داشت، اما او موفق شد به خوبی از پس کارگردانی این فیلم بربیاید و روی دیگری از تواناییهای خود را نشان بدهد. بهرام توکلی در سیوششمین جشنواره فجر، جایزه بهترین کارگردانی را کسب کرد و جایزه بهترین فیلم نیز نصیب سعید ملکان و «تنگه ابوقریب» شد. اواخر دهه 90 نیز هادی حجازیفر که به واسطه همکاری با مهدویان در «ایستاده در غبار» به شهرت رسید، در اولین تجربه کارگردانی خود گام بلندی برداشت و مینی سریال «عاشورا» و نسخه سینمایی آن به نام «موقعیت مهدی» را درباره شهیدان مهدی و حمید باکری جلوی دوربین برد. «موقعیت مهدی» در چهلمین جشنواره فجر رونمایی شد و واکنشهای تحسینبرانگیز منتقدان و مخاطبان را برای حجازیفر به همراه داشت. جایزه بهترین فیلم اول نیز نصیب او شد. حجازیفر به واسطه بازی در فیلمهای دفاع مقدسی به عنوان بازیگر این آثار نیز جزو چهرههای موفق سینمای دفاع مقدس است.
حضور موفق فیلمسازان زن
در دهه 90، کارگردانان زن نیز به میدان آمدند و با تولید فیلمهای دفاع مقدسی به عنوان معدود سینماگران زن این ژانر مورد توجه قرار گرفتند. نرگس آبیار سال 92 با «شیار 143» و سپس «نفس» به جنگ تحمیلی پرداخت و در هر دو فیلم، تجربه موفقی را از سر گذراند. این فیلمها جزو آثار شاخص این ژانر هستند. منیر قیدی نیز دیگر فیلمساز زن است که در دهه 90 شناخته شد. او در «ویلاییها» به نقش غیرمستقیم زنان در مقابله با دشمن در دوران جنگ تحمیلی پرداخت و در سیوپنجمین جشنواره فیلم فجر، جایزه استعداد درخشان در بخش فیلمهای اول را کسب کرد. او در دومین فیلمش «دسته دختران» نیز با تمرکز بر موضوع مقاومت زنان، فداکاریهای آنان در مبارزه با دشمن در خرمشهر را به تصویر کشید.
خلأ قصه در سینمای جنگ
با وجود همه افتخارات و دستاوردهای سینمای دفاع مقدس از دهه 60 تاکنون، اما خلأهایی در این ژانر دیده میشود. بعضی فیلمها موفق میشوند صحنههای جنگ و درگیری را به صورت باورپذیر به تصویر بکشند و از نظر فنی و ساختار نهتنها مخاطب را راضی کنند، بلکه دستاورد مهمی را نصیب کارگردان کنند، اما جای روایت قصهای جذاب و درگیرکننده در آنها خالی میماند. بیشک پس از گذشت سالها تولید آثار دفاع مقدسی گوناگون هنوز که هنوز است، سوژههای فراوان و قصههای روایت نشده زیادی وجود دارد که میتوانند در بستر جنگ تحمیلی به تصویر کشیده شوند و مخاطب را با خود همراه کنند.
جالی خالی آثار اقتباسی
با توجه به نگارش کتابهای مختلف در حوزه دفاع مقدس، فیلمهای این ژانر میتوانند با اقتباس از آثار موفق، به پشتوانه یک قصه خوب، جذاب و درگیرکننده، روایت پرالتهاب و تاثیرگذاری از دوران جنگ داشته باشند. هرچند تا حالا فیلمهایی مانند «اتوبوس شب»، «شیار 143» و «23 نفر» با اقتباس از یک کتاب تولید شدهاند، اما تعداد این آثار بسیار کم است و فقدان فیلمهای اقتباسی در سینمای دفاع مقدس به چشم میآید. با توجه به تجربه موفق «شار 143» و «23 نفر»، سینماگران میتوانند برای نگاهی تازه به دفاع مقدس، بهره خوبی از ادبیات ببرند.
حضور کمرنگ زنان در سینمای دفاع مقدس
یکی دیگر از ضعفهای سینمای دفاع مقدس، کمتوجهی به نقش و تاثیر حضور زنان در جنگ تحمیلی است. هرچند حضور مردان در خط مقدم مبارزه با دشمن، ناخودآگاه محدودیتهایی را برای فیلمسازان ایجاد میکند، اما فیلمهایی مانند «هیوا»، «گیلانه»، «شیار 143» و «دسته دختران» نشان دادند زنان بسیاری در جنگ و پشت صحنه جنگ حضور داشتهاند که میتوان به فداکاریها و حمایتها و مصائب آنها پرداخت و حرفهای تازهای در سینمای دفاع مقدس مطرح کرد. بیشک هنوز هم زنان تاثیرگذار و مهمی هستند که قصه زندگی آنها در دوران جنگ تحمیلی میتواند دستمایه روایت قصه شود.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

روز گذشته در روئینگ چهار نفره بانوان نیز تیم ایران با ترکیب فاطمه مجلل، نازنین ملایی، مهسا جاور و زینب نوروزی با زمان 6:51.82 دقیقه به مقام دوم رسید و پس از تیم چین، صاحب مدال نقره شد. این در حالی است که یک شنبه نیز تیم دو نفره مهسا جاور و زینب نوروزی در روئینگ دونفره سنگین وزن زنان نیز نقرهای شده بود. این مدال در شرایطی به دست آمد که بعد از مسابقه، عکسی از دستهای تاول زده و پینهبسته دختران قایقران ایران منتشر شد که در شبکههای اجتماعی بسیار مورد توجه قرار گرفت. مهسا جاور چهره آشنای قایقرانی ایران درخصوص نقرهای شدن دختران در هانگژو میگوید: «خداوند را شاکرم که این دو مدال را به دست آوردیم، رقابت بسیار سختی با کشور چین داشتیم؛ چراکه تمامی نمایندگان آنها قایقرانهای جهانی و المپیکی هستند که سر خط آمده بودند.» او که پس از کسب نخستین مدال نقره اشکهایش به خاطر دوری از دختر خردسالش جاری شده بود، ادامه میدهد: «شاید این سختیها برای دخترم و خانوادهام بیشتر بود و از همه آنها به ویژه پدر و مادرم متشکرم؛ چراکه در این مدت تماما از من حمایت کردند تا بتوانم به هدفم برسم. از همه مردم ایران نیز تشکر میکنم و امیدوارم توانسته باشیم آنها را خوشحال کنیم.حدود ۶ ماه دیگر انتخابی المپیک را پیش رو داریم و در همین مسیر و به همین منوال خیلی قوی پیش میرویم و قطعا ما را در المپیک با نتیجه فوقالعاده خواهید دید.»

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

ورود به بحث
برگردیم به سوال و در واقع شبهه اصلی بحث: آیا ادامه جنگ بعد از آزادسازی خرمشهر لازم بود؟ برای پاسخ به این شبهه، باید جوابی برای سه پرسش مهم داشته باشیم؛ نخست اینکه اصولاً هدف عراق از حمله به ایران چه بود و چرا جنگ به ما تحمیل شد؟ دوم اینکه وضعیت ایران از نظر نظامی و میدانی، بعد از فتح خرمشهر چگونه بود؟ و سوم اینکه آیا این اقدام – یعنی توقف جنگ – از نظر بینالمللی میتوانست تضمینی برای منافع و خواستههای ایران ایجاد کند؟
پاسخ به پرسش نخست:
در نوشتار روز قبل توضیح دادیم که صدام جنگ را یک «فعل ناگزیر» نمیدانست و آن را یک ابزار برای دستیابی به زیادهخواهی و جاهطلبیهایش فرض میکرد. در واقع این جنگ از سوی رژیم بعث، به هیچ عنوان جنگی دفاعی تلقی نمیشد، بلکه بر اساس فکر و دیدگاه صدام، یک نبرد کاملاً تهاجمی برای کسب غنایم – در انواع و شکلهای گوناگون آن – بود. اهداف صدام در دو بخش داخلی و بینالمللی تعریف شده بودند. در بخش نخست، صدام ادعا میکرد که قرارداد 1975 الجزایر زیر سایه قدرت آمریکا به عراق تحمیل شده است. در آن زمان، شاه به عنوان متحد اول کاخ سفید در منطقه شناخته میشد و عراقیها به دلیل درگیریهای داخلی و نیز، موضوع دیدگاههای چپگرایانه حزب بعث و نزدیکی نسبی بغداد به شوروی، در برابر قدرت آمریکاییها ناچار به عقبنشینی شدند – گو اینکه موضوع حق ایران در اروندرود، از نظر تاریخی مسئلهای مربوط به دوره استیلای عثمانی بر بینالنهرین بود و اصولاً از سوی طرف مقابل ایران در آن زمان و در مقابل چشمپوشی ایران از برخی ادعاهایش در شمال غرب، به رسمیت شناخته شده بود – با چنین استدلالی صدام مدعی بود که قرارداد 1975 الجزایر را به رسمیت نمیشناسد و خواستار به دست آوردن هر آنچیزی است که طی آن قرارداد، از آن ها چشمپوشی کرده. این مطالبه بیربط، طی ماههای منتهی به جنگ تحمیلی، با مانورهای گسترده رسانهای در میان مردم عراق تبلیغ میشد تا اذهان عمومی را برای یک جنگ تهاجمی و تمام عیار آماده کند. در بخش دوم، صدام به شدت مایل بود که نقشی مانند جمال عبدالناصر را در جهان عرب پیدا کند. به همین دلیل، بخشی از ادعاهای آغاز جنگ خود را با ایران، به ادعاهای این کشورها و در رأس آن ها امارات گره زد و بحث گرفتن جزایر سهگانه از ایران و واگذاری آن به ابوظبی را مطرح کرد تا بتواند هم از حمایت مالی کشورهای عربی برخوردار باشد و هم نقش مدنظرش را در جهان عرب به دست آورد.
نتیجهگیری: با توجه به این رویکرد صدام، قبول صلح با وی، آن هم در شرایطی که ایران دست برتر را داشت و ارتش رژیم بعث دچار شکستهای سنگینی در بیشتر جبههها شده بود، بدون داشتن تضمینهای قابل اعتماد، اقدامی ناشیانه بود. هرچند صدام با ایجاد جو اختناق و دیکتاتوری در عراق، به کسی اجازه نفسکشیدن نمیداد، اما در برابر ادعاهایی که پیش از جنگ مطرح کرده، مسئول بود و باید پاسخی قابل تطبیق با شرایط جدید پیدا میکرد. این پاسخ، قطعاً قبول شکست در برابر ایران نبود و به همین دلیل، موضوع حمله مجدد به مرزهای ایران، پس از بازسازی ارتش و تقویت لجستیکی نیروهای نظامی از درجه احتمال بسیار بالایی برخوردار بود. این مسئله در موضوع وجهه صدام در جهان عرب نیز، مصداق روشنی پیدا میکرد و او، در برابر آنهمه ادعا و مانورهای تبلیغاتی، باید دستاوردی را پیش روی متحدانش قرار میداد تا بتواند موقعیت خود را حفظ کند. بنابراین، بعید و بسیار بعید به نظر میرسید که صدام اهداف اولیه را کنار بگذارد و تن به صلحی پایدار بدهد.
پاسخ به پرسش دوم:
برخی معتقدند که ایران، بعد از فتح خرمشهر به هدف خود، یعنی بیرون راندن دشمن از خاکِ پاکِ میهن دست یافته بود و دیگر لزومی نداشت که میدان نبرد را به داخل خاک مهاجمان بکشاند. در پاسخ باید گفت که هرچند با پیروزیهای درخشان رزمندگان اسلام، به ویژه در عملیاتهای بیتالمقدس و ثامنالائمه(ع)، بخشهای مهمی از خاک ایران، از لوث وجود دشمن بعثی پاک شده بود، اما این پیروزیها به معنای بیرون راندن کامل دشمن از سرزمین مادری نبود. هنوز بخشهای نسبتاً زیادی از ایران، در اشغال دشمن قرار داشت. شواهد مربوط به این مسئله را میتوان در طراحی و اجرای عملیاتهای بعدی ملاحظه کرد؛ مثلاً در عملیات مُحَرَّم که 10 آبان سال 1361 در منطقه عملیاتی دهلران و موسیان به اجرا درآمد، بیش از 700 کیلومتر از اراضی اشغالی، آزاد و از لوث وجود دشمن پاک شد. معنای چنین شواهدی، تداوم حضور دشمن در داخل خاک کشور، بعد از آزادسازی خرمشهر است.
نتیجهگیری: صلح و توقف عملیات دفاع، در شرایطی که دشمن هنوز بخشهایی از خاک کشور را در اختیار دارد، نمیتواند اقدامی خردمندانه باشد؛ آن هم درباره دشمنی مانند صدام که هجوم وی به خاک ایران، ابزاری برای دستیابی به مطالبات و ادعاهای مجعول و زیادهخواهانه وی بود و چنان که شرح دادیم، اهداف مختلف و متعددی را برای انجام عملیات نظامی علیه ایران در نظر داشت. از سوی دیگر – چنانکه خواهیم گفت – هیچ تضمین قابل اعتمادی برای بازگرداندن ارتش رژیم بعث به مرزهای بینالمللی وجود نداشت و به همین دلیل، پذیرش صلح در آن شرایط، نوعی رها کردن عملیات دفاع و ناتمام گذاشتن اخراج دشمن از سرزمین مادری تلقی میشد و نمیتوانست توجیه عقلانی داشته باشد.
پاسخ به پرسش سوم
اینکه آیا پذیرش پایان جنگ میتوانست برای ایران، تضمینی مطمئن برای تحقق خواستههایش در سطح بینالمللی ایجاد کند، مهم ترین و جدیترین بحث در نوشتار حاضر است. گیریم که در آن شرایط قبول میکردیم که جنگ تمام است، آیا اسناد بینالمللی و به ویژه قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل متحد، میتوانست خواست ایران را برای یک پایان شرافتمندانه تامین کند؟ یادمان نرود که تصمیمگیرندگان، نه فقط نسبت به افکار عمومی معاصر خود، بلکه در برابر افکار عمومی نسلهای بعد نیز، پاسخگو خواهند بود. همین الان تحلیل ما درباره عهدنامههای گلستان یا ترکمانچای چیست؟ چه نظری درباره قرارداد آخال داریم یا مثلاً درباره قرارداد صلح آماسیه یا ارزنة الروم، چگونه میاندیشیم؟ قضاوت و تحلیل ما از شرایط چیست؟ آیا این قراردادها توانستند منافع ایران را تامین کنند؟ غرض ما البته مقایسه میان قراردادها و اتفاقات تاریخی نیست؛ اینکار را نه تنها نمیتوان انجام داد، بلکه اصولاً چنین مقایسهای اصلاً منطقی و دقیق از کار در نمیآید، زیرا نمیتوانیم شرایط زمانی و مکانی را عیناً تطبیق دهیم. هدف آن است که بدانیم تصمیمگیرندگان در معرض قضاوت نسلهای آینده هم قرار دارند و باید به گونهای مطالبات را مطرح کنند که علاوه بر جامع و کامل بودن، حداکثر خواستههای منطقی را محقق کند. دولت ایران در آن زمان و در برابر پیشنهادهای صلحی که در قالب قطعنامهها ارائه میشد، همواره سه درخواست مهم و راهبردی را مطرح میکرد: 1- آزادی اسرا 2- بازگشت به مرزهای بینالمللی و 3- تعیین مسئول شروع جنگ. هدف ایران از پافشاری بر خواسته سوم، ایجاد سندی بینالمللی برای تعیین متجاوز و استفاده از آن برای طرح دعاوی سیاسی و حقوقی بعد از جنگ در راستای احقاق حقوق ملت بود. برخلاف تحلیل برخی، این پافشاری را نمیتوان بیمورد و غیرمنطقی دانست؛ چراکه اگر مسئول اصلی جنگ مشخص نمیشد، صدام بعدها میتوانست ادعاهای دیگری را مطرح و افکار عمومی جهان را با خود همراه کند.
اما درباره موضوع قطعنامهها که برخی آن ها را به عنوان تضمین بینالمللی برای عقبنشینی ارتش صدام به مرزها و تحقق خواستههای بحق ایران تلقی میکنند،ذکر چند نکته ضروری است:
یکم: شورای امنیت سازمان ملل متحد، از آغاز جنگ تحمیلی و تا حدود دو سال بعد از پذیرش آتشبس، در مجموع 15 قطعنامه درباره جنگ تحمیلی صادر کرد؛ قطعنامههای 479، 514، 522، 542، 552، 582، 588، 598، 612، 619، 620، 631، 642، 651 و 671. این قطعنامهها بین پنجم مهر 1359 تا پنجم مهر 1369 – طی 10 سال – صادر شده است. (تاریخهای تصویب و برخی مفاد آن را میتوانید در جدول ببینید.)
دوم: تطبیق مفاد مندرج در قطعنامهها با نیازهای عراق در جنگ شگفتانگیز است. قطعنامه نخست، یعنی قطعنامه 479، درست زمانی تصویب شد که رژیم بعث بخشهای وسیعی از خاک ایران را اشغال کرده و در حال پیشروی بود. از این قطعنامه تا قطعنامه بعدی، یعنی قطعنامه 514، چیزی نزدیک به دو سال فاصله است. در این مدت، صدایی از شورای امنیت در نیامد و تنها زمانی که ارتش عراق در خرمشهر مغلوب و بخشهای وسیعی از اراضی اشغالی آزاد شد، قطعنامه 514 را به تصویب رساندند که تنها به موضوع بازگشت به مرزهای بینالمللی اشاره میکرد و در آن، خبری از تبادل اسرا و تعیین مسئول آغاز جنگ نبود. نکته جالب این جاست که صدام، با توجه به قرار گرفتن در موضع ضعف، بلافاصله این قطعنامه را پذیرفت و بر طبل صلح کوبید. در حالی که این قطعنامه، اصولاً تکلیف جنگ را حتی درباره بدیهیترین چیزها، یعنی تبادل اسرا، تعیین نمیکرد و همه چیز را به آینده میسپرد. تصورش را بکنید که اگر در آن زمان، دولت ایران با چنین قطعنامهای موافقت میکرد و تن به صلح میداد، همان کسانی که امروز مدعی لزوم پایان جنگ و پذیرش صلح در این مقطع هستند، درباره این اقدام چه میگفتند و چه مینوشتند؟ آیا مسئولان آن زمان را متهم به اهمال و سادهانگاری در برابر رویکردهای فریبکارانه مجامع بینالمللی نمیکردند؟ آیا نمیگفتند پس تکلیف اسرای در بند، اراضی در اشغال مانده و مطالبات بحق ایران چه میشود؟
سوم: نکته بسیار مهم و قابل تامل این است که ایران، هر چه در جریان دفاع مقدس پایداری بیشتری به خرج میداد و با جانبازی رزمندگان سلحشورش، بیشتر بر دشمن فشار میآورد، لحن مفاد و مندرجات قطعنامههای شورای امنیت، بیشتر به سمت خواستههای بحق ایران متمایل میشد؛ کافی است به متن قطعنامه 582 نگاهی بیندازیم تا دریابیم که تسلط ایران بر آن سوی اروند و سپس تهدید و در نهایت فتح بندر راهبردی فاو، چگونه موضوع تبادل اسرا، به عنوان دومین خواست بحق ایران را، بعد از پنج سال نبرد بیامان، برای نخستین بار در متن قطعنامه گنجاند. نکته مهم این جاست که جمهوری اسلامی ایران، در میان تمام قطعنامههایی که از سوی شورای امنیت تصویب میشد، نهایتاً قطعنامه 598 را که متضمن اجرای هر سه درخواست ایران بود، پذیرفت. ممکن است این سوال پیش آید که این قطعنامه در تیر 1366 تصویب شد؛ پس چرا ایران در پذیرش آن تعلل کرد؟ پاسخ به این سوال، البته از بحث این نوشتار که بر آن است به موضوع لزوم یا لزوم نداشتن پایان جنگ بعد از آزادسازی خرمشهر بپردازد، بیرون است، اما به طور خلاصه میتوان گفت که ما برای اطمینان از قرار گرفتن در وضعیت مناسب برای پذیرش قطعنامه، به زمان و موقعیت قابل اعتماد نیاز داشتیم؛ موضوعی که بحث درباره آن مجال و موقعیت دیگری را میطلبد که در شماره بعد به بررسی آن خواهیم پرداخت .
تجمیع بحث:
با توجه به موارد اشاره شده و پاسخهایی که به سه سوال مهم ابتدای بحث دادیم، میتوان نتیجه گرفت که توقف دفاع، پس از آزادسازی خرمشهر، نه تنها تصمیم هوشمندانهای نبود، بلکه میتوانست آسیبها و خسارت های جبرانناپذیری به ما وارد کند و حتی دستاوردهایی را که با مجاهدت و سلحشوری جوانان این مرز و بوم به دست آمده بود، یکسره بر باد دهد.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.